تبلیغات

تبدیل ارز دیجیتال به پول یکی از اتفاقات زندگی مدرن

ارزهای دیجیتال در واقع تکامل طبیعی آرمانهای بازار آزاد است که به ایجاد ثروت جهانی در مقیاسی که چند سال پیش غیر قابل تصور بود، کمک کرد.

ارز دیجیتال=پول مدرن؛ موجودی کنجکاو در دنیای امروز

به طور رسمی، این تقاضای مردم است که ارز را صادر می کند، و این باعث می شود که ذاتاً از ارزش برخوردار نباشد. اما به طور غیررسمی، ابزاری است که دولت ها و بانک های مرکزی برای مدیریت اقتصاد از آن استفاده می کنند و مخاطبان اسیر خود را همواره در خط نگه می دارند.

ارزهای دیجیتال در واقع تکامل طبیعی آرمانهای بازار آزاد است که به ایجاد ثروت جهانی در مقیاسی که چند سال پیش غیر قابل تصور بود، کمک کرد و ممکن است آنها همان چیزی باشند که تضمین می کند انسان قادر به حفظ سطح فعلی زندگی در میان مدت است.

همزمان با سیاستهای سخت بعد از قرن بیستم که نقش فزاینده ای در اقتصاد جهانی ایفا می کند، خطرات ناشی از سقوط اقتصادی به سبک ونزوئلا در سراسر جهان افزایش می یابد. برنامه ریزی مرکزی سابقه ضعیفی در دنیای اقتصاد دارد. اقتصادهایی که به روش مرکزی طراحی شدند، از جمله شکستهای چشمگیر قرن گذشته به حساب می آیند. اتخاذ و استفاده از یک نوع پول خاص، همانطور که خواهیم دید، بیشتر یک ضرورت سیاسی به حساب می آید تا یک ضرورت اقتصادی. به همین دلیل است که ارز فیات غربی (به رهبری ایالات متحده) توانست رونق یابد، و همچنین به عنوان یکی از نیروهای محرک انقلاب جهانی رمزنگاری به شمار می آید.

پول  مدرن ابزار سیاسی قدرتمند

همزمان با آغاز جنگ جهانی اول در سال 1914، پول رایج طلا یا نقره بود. هر ملتی برای خود یک ارز تعیین می کرد، با این وجود ارزش اساسی پول از یک فلز گرانبها نشأت می گرفت.

با ورود ایالات متحده به جنگ جهانی دوم در سال 1941، پایه و اساس ارزش پول هنوز طلا بود، اما شهروندان آمریکایی دیگر مجاز به مالکیت این فلز زرد نبودند.

در حالی که جنگ آمریکا در ویتنام در حال تشدید بود، یک اتفاق جالب شکل گرفت. در سال 1971، رئیس جمهور وقت آمریکا، نیكسون تصمیم به پایان دادن به قابلیت تبدیل دلار آمریكا به طلا گرفت. این اقدام سیاسی به نقش طلا به عنوان پایه ای برای ارزش پول در جهان غرب خاتمه داد و دوران ارز فیات را که در حال حاضر در آن زندگی می کنیم به وجود آورد.

در سال 1944 در کنفرانس برتون وودز (که منجر به توافق برتون وودز شد) از طلا برای تعیین ارزش دلار آمریکا استفاده شد. بر اساس این توافق، مردم نمی توانستند از دلارهای آمریکایی خود برای بازخرید طلا استفاده کنند، در حالی که ملت های دیگر می توانستند (حداقل تا سال 1971).

نکته جالب از منظر اقتصادی این است که چرا ملل غربی همچنان به پذیرفتن دلار آمریکا به عنوان پایه ای برای اقتصاد جهانی ادامه می دهند؟ همچنین، چرا در پی حرکت نیکسون برای تعلیق بازخرید طلا از ذخایر ایالات متحده، هیچ سیستم پولی رقابتی وجود نداشت؟ البته پاسخ هر دو سوال ساده است. غرب جایگزین دیگری نداشت. ایالات متحده هنوز عضله ای بود كه از نظم سیاسی جهانی پس از یالتا حمایت می كرد، مگر آنكه ملتی بخواهد “خط قرمزها را عبور کند” و ایالات متحده را با اتحاد جماهیر شوروی عوض كند ، که در آن صورت دلار آمریكا ارز انتخابی خواهد بود.

▬ این مطلب را هم بخوانید:  همه چیز در رابطه با ارز دیجیتال ایاس(EOS)

خداحافظ برتون وودز

همانطور که ما همه از آزمایشات اجتماعی قرن بیستم در دنیای واقعی باخبریم، اقتصادهای برنامه ریزی شده مرکزی دارای عمر قفسه ای (عمر مفید) هستند. براساس آنچه می دانیم، یک اقتصاد برنامه ریزی شده مرکزی، یا اقتصاد بازار را اتخاذ خواهد کرد، یا شکست خواهد خورد. بعنوان مثال، اتحاد جماهیر شوروی اقتصاد بازار را اتخاذ نکرد (برخلاف چین)، و به همین علت در اواخر سال 1991، به شکلی دیدنی از هم پاشید.

موضوعاتی که در حال حاضر در اقتصاد جهانی آشکار می شود ارتباط مستقیمی با سقوط اتحاد جماهیر شوروی دارد. هنگامی که امپراتوری اتحاد جماهیر شوروی سقوط کرد، تعهدات سیاسی غرب برای حمایت از دلار آمریکا، ناپدید شد. به یک معنا، فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی به سلطنت دلار آمریکا پایان داد، اگرچه ده ها سال طول کشیده است تا تأثیر این پویش اقتصادی – اجتماعی آشکار شود.

یكی از مهمترین عواملی كه از دلار آمریكا و علاوه بر آن، از سیستم مالی غربی در هزاره جدید حمایت کرده، فقدان كلی یک سیستم پولی رقیب است. حتی اگر دو کشور(مثلاً چین و ایران) بخواهند خارج از سیستم مالی غربی کار کنند، این کار به معنای ایجاد شبکه های معاملاتی جدید برای تسهیل تجارت است.

هر سیستمی که به عنوان یک راه حل برای دور زدن سیستم مالی غربی ایجاد شود، یک طرفه خواهد بود. به این معنی که چین و ایران می توانند از سیستم جدید خود برای پاک کردن معاملات نفت استفاده کنند، اما این کار را با دو ارز انجام خواهند داد که استفاده از آن برای اشخاص ثالث ممکن است دشوار باشد.

کریپتوها اولین راه حل برای رفع مشکل یک انحصار مالی بسیار شدید سیاسی غربی است و آنها بازارها را به شدت تحت تاثیر قرار داده اند. البته هنوز گذشت زمان لازم است تا تأثیرات اقتصادی ارزهای رمزنگاری شده احساس شود، اما تأثیر ایدئولوژیک آنها قابل توجه بوده است.

پول همه چیز است!

جدا کردن دیدگاه مدرن درباره پول از ایده آل های غربی به عنوان مبدا پیدایش حقوق بشری که به معنای امروزیشان آنها را می شناسیم، غیرممکن است. این ایده که شخص بتواند از پولی برخوردار باشد که به هر روش قانونی بتواند از آن استفاده کند، خیلی قدیمی نیست.  چند صد سال پیش، این سطح از آزادی حتی در غرب هم وجود نداشت.

در حالی که بسیاری از ملتها ممکن است کشورهایی یک طرفه باشند، مردم در آن کشورها به دلیل نگاه مدرن ما به پول، آزادی اقتصادی فوق العاده ای دارند. با بالا رفتن سطح بلوغ فکری در قرن بیست و یکم، واضح است که آزادی اقتصادی و پول سالم در لیست اولویت های بانک های مرکزی و دولت های جهانی قرار ندارند. دلار آمریکا اسلحه شده است و از آن برای مجازات هر ملتی که در جهان بینی کوته فکرانه روزافزون واشنگتن دی سی جایی ندارد، استفاده می شود. این اقدامات سیاسی سنگین توسط بزرگترین اقتصاد جهان، ملت های دیگر را دچار یک نوع درماندگی کرده است و مردم همه جا از خود میپرسند که فصل آخر حماسه برتون وودز چگونه خواهد بود.

▬ این مطلب را هم بخوانید:  معرفی BITMEX ؛ صرافی آنلاین ارزهای دیجیتال

نوآوری ارز دیجیتال

در دوران باستان هیچ کنفرانس برتون وودزی وجود نداشت که ارزش طلا و نقره را به عنوان ارزهای جهانی تعیین کند. تنها دو فلز گرانبها دارای ارزش بودند. از بسیاری جهات، ارزهای رمزنگاری شده بر همان بخشی از روانشناسی انسانی تاثیرگذار بوده اند که پروژه ها روی فلزات ارزش گذاری کرده اند، اما به روشی بسیار متفاوت.

همانطور که دیده ایم، پول مدرن محصول اراده سیاسی است. نه به این معنا که به آن رأی داده شود، بلکه بیشتر به این معنی است که سیستم پولی غربی محصولی است که توسط طبقه سیاسی طراحی شده است. و چون کریپتوها در این قالب جای نمی گیرند، این موضوع آنها را به تهدیدی تبدیل کرده برای سیستم های مالی که قدرتها برای حفظ کنترل به آنها اعتماد دارند.

ارزهای دیجیتال بدون کمک گروه خاصی به وجود آمده اند. حتی اگر یک حمایت نامحسوس در پشت پرده دنیای بیت کوین وجود داشته باشد، به هیچ وجه امکان ندارد که این گروه بتواند از هر نوع دستکاری (سیاسی) برای محبوبیت بیت کوین یا سایر کریپتوها در سراسر جهان استفاده کند. بیت کوین به عنوان یک ارز غیر سیاسی بدون وابستگی دولتی، در یک فضای بسیار عجیب و غریب در سیستم پولی جهانی قرار دارد. طراحی، توسعه و ایجاد شبکه بیت کوین هیچ نیروی سازماندهی مرکزی ندارد و به دلیل ضرورت سیاسی نیز انجام نمی شود.

با توجه به این عوامل، جای آن دارد این سوال مطرح شود که چرا مردم در مقیاس جهانی به یک ارز دیجیتال بدون مرز روی می آورند.

منصفانه نگه داشتن سیستم

حرکت به سمت پذیرش ارزهای دیجیتال در سراسر دنیا به طرز شگفت انگیزی سریع بوده است. یک دهه پیش، بیتکوین یک پروژه با ابعاد کوچک بشمار می آمد اما امروزه از آن برای دور زدن سیستمهای پاکسازی جهانی مثل “سوئیفت” استفاده میشود. هرچند بیتکوین یک گزینه عالی برای پرداختهای خرده فروشی نیست اما درمورد مبالغ و مقادیر زیاد با ارزش بین المللی، بسیار ایده آل است.

بیتکوین علاوه براینکه این امکان را فراهم کرده که ارز بین ملت های مختلف جابجا شود، همچنین به مردمی که در کشورهای دارای مشکلات ارزی شدیدند، کمک زیادی کرده است. ارزش بیتکوین ممکن است در مقایسه با دلار آمریکا یا یورو پرنوسان باشد اما وقتی می بینیم بر لیرای ترکیه و پزوی آرژانتین غلبه کرده، وقت آن است که به آن بیشتر به دید یک ذخیره با ارزش نگاه کرد تا یک دارایی احتمالی. مردم به روشی برای پس انداز یک چیز با ارزش و انجام تجارت نیاز دارند. مدتهاست که به دولتها برای ایفای این نقش اعتماد می شود اما به نظر می رسد این روند در حال تغییر است. در حالی که اکثر دولتها از ایده داشتن توانایی برای تنظیم ارز در یک سیستم غیر متمرکز استقبال نمی کنند، با این وجود متوقف کردن آن از کنترل آنها خارج شده است.

پیشی گرفتن مردم از دولتها

واقعا فرقی نمیکند که یک شخص از ایده دولتهای تنظیم کننده سیستم یک واحد پولی حمایت کند یا خیر. در دنیای مدرن دولتهای اندکی وجود دارند که توانایی کنترل وضعیت سیستم مالی خود را به طور مؤثر دارا هستند. حتی بزرگترین کشورها با وجود تنظیم مقررات سنگین و سختگیرانه، برای ثبات مالی خود با چالشهایی روبرو می شوند.

▬ این مطلب را هم بخوانید:  معرفی تیم دریپر سرمایه گذار آمریکایی

تفکیک بین اقتصادی که به روش مرکزی برنامه ریزی شده و اقتصادی که به نحوی تنظیم شده که در آن فقط بانکهای بزرگ (از جمله بانک مرکزی) هرگونه آزادی اقتصادی دارند، بسیار دشوار است. حتی اگر زمانی به این تفکیک نزدیک شویم، پیامدهای اقتصادی میان مدت و بلند مدت آن احتمالا وخیم خواهند بود.

بیشتر مردم تا زمانی که با مشکل مواجه نشوند، به ارزش واحد پولشان یا ثبات سیستم مالی کشورشان توجهی نمیکنند. به نظر می رسد همیشه افرادی هستند که از ماهیت پرخطر پول مدرن و علاوه بر آن، وضعیت بی ثبات اقتصاد جهان آگاه هستند. ارزهای دیجیتال زمانی متولد شدند که سیستم مالی غربی وارد مرحله تازه ای شده بود که به راحتی می توانست آخرین مرحله باشد. با پیدایش آنچه اف ای دی آمریکا آن را “سهولت کمیتی” می نامد، سیستم اقتصاد جهانی وارد زمانی شده است که ممکن است تعیین کننده پایان مرحله آزمایشی مدرن ما از ارزهای بدون بازپرداخت فیات باشد.

 مشکل کنترل

دولت ها انحصاری را به سیستم داده اند که به سادگی نمی تواند دوام داشته باشد. بیت کوین یک سیستم عالی نیست، اما جایگزینی مناسب برای سکوی سوئیفت است. بخصوص برای نقل و انتقالات بزرگ بین المللی. سوئیفت وضعیت انحصاری خود را از کارتل بانکداری جهانی گرفته است و این تنها یک نمونه است که نشان می دهد که چقدر سیستم مالی کنونی آسیب پذیر است که توسط یک تکنولوژی جدید قابل جایگزینی است.

تا زمانی که کشورها بر ایجاد سیستم های مالی انحصاری که توسط کارتل های بین المللی کنترل می شوند، اصرار دارند، این سیستم ها مورد هدف فناوری های غیر متمرکز قرار می گیرند. فناوری هایی که در صددند به مردم در سراسر جهان، گزینه ای مناسب برای تعامل اقتصادی عادلانه ارائه کنند. جنگ تجاری اخیر بین ایالات متحده و چین نشان می دهد که چگونه یک رابطه اقتصادی طولانی مدت میتواند به سرعت تحت تاثیر احکام سیاسی قرار بگیرد و در صورت تیره شدن روابط بین دولتهای بزرگ، همین مسأله به راحتی می تواند در مقیاسی بزرگتر اتفاق بیفتد.

ارزهای دیجیتال گزینه ای را در اختیار مردم قرار می دهند تا بتوانند یک دارایی دیجیتال داشته باشند که میتواند برای تسهیل تجارت استفاده شود و برای ارزش داشتن، به هیچ دولتی متکی نیست. با گذشت چند دهه آینده ممکن است ببینیم که این ایده های جدید واقعا  چقدر ارزشمند هستند در حالی که دولتها در تلاشند تا سیستم های اقتصادی که محدویت هایشان آشکار شده را همچنان تداوم بخشند.