همه ما روز های خوب و بد زیادی داشتیم در شرطبندی ، ولی متاسفانه اکثر ادما روزهای بدشون در شرطبندی بیشتر از روزهای خوب هست ، که باید این رو به عنوان بخشی از کار قبولش کنید و در مرحله بعد سعی کنیم با رعایت اصول و موارد حرفه ای کاری کنیم روز های خوبمون بیشتر بشه.
امروز خاطره ای ارسالی یکی از دوستان رو با هم دنبال می کنیم تا تجربیاتمون رو در شرطبندی و بت به اشتراک بزاریم و تبادل تجربه کنیم.
سلام
خاطره تلخی که میخوام براتون تعریف کنم شاید بتونه به خیلی ها کمک کنه ، موضوع برمیگرده به چند سال پیش که من اطلاعات چندانی هم از شرطبندی این داستانا نداشتم ، سایتی هم به اون صورت نبود برای شرط زدن ، یه دفتر توتو تو شهرمون داشت روزا میرفتیم اونجا برگه میزدم بقلش هم یه کلوپ داشت ، خلاصه کلا اونجا بودیم ، صاحب دفتر لاین هم میگرفت برای کسایی که میخواستن ، مثلا میرفتی 50 هزار تومن بهش میدادی میگفتی بزن رو برد رئال مثلا یا هرچی…. ، وضعیت مالی بدی داشتم اون روزا و کاری هم پیدا نمیکردم ، فقط روزامو اینجوری میگذروندم ، یه شب بازی های لیگ قهرمانان اروپا بود بازی ها خیلی حساس بود ، دقیقا بازی ها رو یادم نیست چون حداقل 6 سالی میگذره ، دقیقا همون شب پدرم بهم 400 هزار تومن پول داد گفت فردا اینو ببر بانک 3-4 قسط عقب مونده داریم ، بده بهشون ببین چقد دیگه میمونه ، 400 هزار تومان اون موقع پول زیادی بود ، یه لحظه حماقت کردم گفتم امشب راحت این پولو 2 برابر میکنم ، پیش خودم گفتم بابا این تیم که میبره اون یکی هم میبره ، اون تیمه عمرا 4 تا گل بزنه و …. زنگ زدم به اون یارو صاحب دفتر گفتم داداش این 4 تا بازی رو برام بگیرم 400 تومن بزن ، گفت مطمئنی ؟ گفتم اره بزن بره ، کلا تمام تلاشمو کردم که ریسک چیزی که انتخاب میکنم خیلی کم باشه ، مثلا اپشنا رو جوری انتخاب کردم ضریب 4 تا بازی شد حدود 1.8 ، و دقیقا از چیزی که میترسیدم اتفاق افتاد ، تیمی که برد مساویش ضریب 1.08 داشت اون شب باخت ، فکر میکنم منچستر سیتی بود
اون شب برای من صبح نمیشد داشتم از شدت ناراحتی میمردم ، همش میگفتم خدایا من چقد بدشانسم خدایا من عجب اشتباهی کردم…
صبح ساعت 9-10 از خونه زدم بیرون و رفتم 400 هزار تومن پول بی زبونو دادم به اون یارو دفتر شرطبندی ، حالم خیلی بد بود ، عذاب وجدان اینکه پول زحمت کشیده ای که سخت به دست اومده رو راحت به باد دادم داشت دایوان میکرد …. چند روز بعدش از بانک به پدرم زنگ زدن گفتن شما قرار بود قسطا رو بدی پس چیشد ؟؟ خانواده هم ماجرا رو فهمیدن و دوباره یه موج جدید نارحتی پیش اومد ، تنها شانسی که اوردم این بود مدتی کمی بعدش کار پیدا کردم و خودم تونستم قسط بانکو بدم ، این ماجرا با تمام تلخی هاش به من یاد داد هیچوقت و هیچوقت با پول واجب زندگیم شرطبندی نکنم ، هیچوقت در لحظه تصمیم های احمقانه نگیرم ، الان مدت زیادی از اون موضوع میگذره و دیگه به این دید رسیدم به شرطبندی برای درامد نگاه نکنم ، فقط گهگاهی تفریحی شرطبندی میکنم ، من باخت های بد دیگه هم داشتم ولی اون واقعا ناراحت کننده و تلخ بود
ببخشید سرتون رو درد اوردم ، فقط یادتون باشه در مرحله اول که شرط نبندین اگر میبندین اندازه جیبتون و در حد تفریح باشه نه هزینه اصلی زندگیتون
ارسال از : MeHraN
