تبلیغات

داستان‌های باورنکردنی از بردهای شگفت انگیز لاتاری در تاریخ

نجات با توپ «لاتاری»!

بُردهای بزرگ، بلیت‌های برنده‌ای که هیچ‌‎وقت اعلام حضور نشد، برندگان «لاتاری» که با خرج کردن هیجانی، همه‌ی پول خود را از دست می‌دهند و داستان‌های باورنکردنی دیگری در دنیای «لاتاری» اتفاق می‌افتد. جالب توجه ترین داستان‌ها برای افراد تهی‌دست اتفاق می‌افتد. آن‌ها در مناسب‌ترین جای زندگی‌شان برنده‌ی جایزه می‌شوند، دقیقاً هنگامی که بیشتر از همیشه به پول «لاتاری» نیاز دارند.

بُرد خارق‌العاده با پایانی غم ­انگیز

داستان‌های زیادی درباره‌ی جایزه‌ی «لاتاری» وجود دارد. این داستان‌ها آنقدر عجیب هستند که گاهی باورنکردنی به ‌نظر می‌رسند. افراد بی خانمانی که زندگی دشواری را می‌گذرانند، از پناهگاهی به پناهگاه دیگر می‌روند و ناگهان یک روز جایزه‌ی ۱۰٫۵ میلیون دلاری برنده می‌شوند! برای اغلب ما ساده نیست که تصور کنیم فردا ده میلیون دلار وارد حساب بانکی‎‌مان می‌شود. حالا به آدمی فکر کنید که هیچ دارایی ندارد (حتی یک ده سنتی)، و ناگهان مولتی میلیونر می‌شود. شاید تصورش دشوار باشد، ولی اینها واقعاً اتفاق افتاده‌اند!

مثلاً داستان زندگی «شارون تیراباسی» (Sharon Tirabassi):

توپ «لاتاری» او را نجات داد و از فرش به عرش رسید. شرایط آنقدر خوب بود که افسانه‌ای به ‌نظر می‌رسید. اما بعد از بُرد فوق‌العاده‌ی «شارون»، اتفاقات باورنکردنی دیگری افتاد. «شارون» تک تک دلارهایی را که برده بود، از دست داد! او با سرعتی باورنکردنی همه‌ی پولش را به باد داد. خانه‌های گران‌قیمت، چندین ماشین، قایق تفریحی و چیزهای دیگری خرید، اما آنها هم از دست رفتند تا این داستان عجیب، به جاهای عجیب‌تر هم برسد. چنین اتفاق‌هایی کم نیستند!

▬ این مطلب را هم بخوانید:  منوچهر احدپور خانقاه؛ نابغه پولشویی و پوکر

اگر می‌خواهید میلیونر بمانید، باید مثل یک میلیونر فکر کنید.

 

داستان «لاتاری» جادویی

داستان‌های دیگری هم برای شما داریم که خوشبختانه پایان بعضی از آن‌ها خوب و خوش است.

تعداد زیادی از برندگان «لاتاری» تصمیم گرفتند به پولشان دست نزنند. خیلی‌ها فکر می‌کنند چنین تصمیمی دیوانگی است. بیشتر آن‌ها  افراد مسنی بودند که خوب فکر کردند و به این نتیجه رسیدند که به پولشان دست نزنند. چه کسی می‌داند کار درست کدام است؟

بسیاری از برندگان هم مبلغ بُرد خود را نگه می‌دارند. مانند مادر ۴۲ ساله‌ی مجرد اهل فلوریدا، که ۳ میلیون دلار در «لاتاری پاوربال» برنده شد. این پول زندگی او را نجات داد.

او درست زمانی برنده شد که یک دلار هم نداشت و البته ده‌ها هزار دلار بدهی داشت. آنقدر ناامید بود که حتی به فکر خودکشی افتاده بود، اما ناگهان حساب بانکی‌اش با پول زیادی (که هرگز به خود ندیده بود)، پر شد.

این زن، زندگی‌اش را مدیریت کرد و اجازه نداد مثل بعضی از برندگان دچار مشکل شود. او همه‌ی بدهی‌هایش را پرداخت کرد، خانه‌ای ساده اما راحت خرید، و هزینه‌ی تحصیل فرزندش را کنار گذاشت. او اکنون زندگی خوبی دارد و قدردان بُرد در «لاتاری» است.

 

«لاتاری» و بردهای کشف نشده!

کتاب «لاتاری» را که ورق بزنید، داستان‌های زیادی پیدا می‌کنید. داستان‌های جالبی درباره‌ی این‎‌که چگونه به لطف «لاتاری» زندگی در یک لحظه دگرگون می‌شود. شاید باور نکنید ولی افرادی هستند که حتی بلیت «لاتاری»شان را بررسی نمی‌کنند که ببینند برنده شده‌اند یا نه! تصورش را هم نمی‌کنید!

▬ این مطلب را هم بخوانید:  واکنش ها به خبر بازداشت مدیران چند سایت شرط بندی ایرانی

بعضی‌ها زمان صرف می‌کنند، پول هزینه می‌کنند و بلیت «لاتاری» می‌خرند، اما بعد نتیجه را بررسی نمی‌کنند! در بسیاری از موارد فراموش می‌کنند بلیت خریده بودند. این اتفاق تنها برای افراد مسن یا کم‌حافظه رخ نمی‌دهد، بلکه جوانانی که زندگی شلوغی دارند هم ممکن است فراموش کنند.

اما جالب است بدانید بعضی‌ها آگاهانه بلیت خود را چک نمی‌کنند، حتی اگر یادشان باشد که «لاتاری» بازی کرده‌اند! نمی‌دانیم چه دلیلی برای این کار دارند، اما احتمالأ تصور می‌کنند ممکن نیست برنده شوند.

افرادی زیادی هستند که برنده می‌شوند ولی اعلام حضور نمی‌کنند. بلیت برنده‌ی «لاتاری» آن­ها خاک می‌خورد و حتی خبر ندارند برنده شده‌اند. آن‎‌ها خبر ندارند چه اتفاق‌های جادویی ممکن است در زندگی‎‌شان رخ بدهد.

برای رسیدن به این پاسخ، داستانی را برایتان تعریف می‌کنیم.

روزی روزگاری مردی در یک روستا زندگی می‌کرد که فردی بسیار نااهل بود. همه افراد روستا برایش تاسف می‌خوردند. در واقع او نه خانه‌ای و نه خانواده‌ای داشت. هیچ کس حاضر نبود او را حتا به عنوان خدمتکار برای کار در منزل قبول کند. روزی همسایگان از مرد دانای روستا درخواست کردند تا به این مرد نااهل کمک کند. در کمال ناباوری، مرد دانای روستا اعلام کرد که گاهی کمک‌ها و کارهای خوب ما برای دیگران، تاثیری در رفتار آنها ندارد. چیزی در درون افراد وجود دارد که انسان ها را مجبور به زندگی به همان شیوه‌ی انتخابی خود می کند.

همسایگان مهربان سخنان مرد دانا را قبول نکردند و مرد دانا تلاش کرد که سخنانش را به آنها اثبات کند.

▬ این مطلب را هم بخوانید:  معرفی مقاصد برتر شرطبندی جهان: لندن، قمار در قلب پادشاهی متحد بریتانیا

نیمی از سال گذشت. مرد دانا از اهالی روستا درخواست کرد که بدون اطلاع دادن به مرد نااهل برای کمک به او سکه طلا جمع کنند. این کار انجام شد. در میان روستا یک پل پر پیچ و خم وجود داشت که آن سرش پیدا نبود. مرد دانا کیسه سکه های طلا را در میان پل گذاشت و از مرد نااهل درخواست کرد که از پل عبور کند. کل اهالی روستا نظاره‌گر این اتفاق بودند. زمانی که او از پل عبور کرد، مرد دانا از او سوال کرد که در طول مسیر چه چیزی دیده است؟ مرد نااهل در پاسخ گفت که چیزی مشاهده نکرده است!

همه اهالی روستا با تعجب او را نگاه کردند. او در ادامه گفت که او فکر می‌کرده که عبور از پل کاری بسیار آسان است زیرا او یک روز در میان از آن عبور می‌کرده است. بنابراین او این بار با چشمان بسته از پل عبور کرده است!!

پس قدر موقعیت‌های پیش آمده را بدانید. ممکن است سختی‌های راه زندگی موقعیت‌های نهفته‌ای باشند که در لحظه سخت و دردناک به نظر برسند ولی در حقیقت دروازه‌ای به دنیای آرامش و شادی باشد.