طبق تحقیق جدیدی که هیئت ردهبندی سنّی فیلم بریتانیا (بیبیافسی) انجام داده است، جوانان بریتانیایی مرتباً فیلمهای پورن تماشا میکنند و والدین هم خبر ندارند، یا انکار میکنند. آیا تعجبآور است؟ خیر. اما نکته جالبی که نتایج بررسیها نشان از آن دارند، این است که چه آسان پذیرای انبوه برداشتهای نادرست از پورنوگرافی هستیم.
این تحقیق آماری در چارچوب «مسدودسازی پورنوگرافی» مبتنی بر «تعیین محدوده سنی» توسط دولت و «بیبیافسی»انجام گرفته است (اکنون متوقف شده است) و نشانگر آن است که پورنوگرافی، از طرفی به گونهای فزاینده جنبه (منبعی برای) آموزش مسایل جنسی را یافته است، و از طرف دیگر، جوانان در مورد جنبههای ناخوشایند آن نیز بحث میکنند. اما اکثر والدین از خطمشیهای سختگیرانهتر مقابله با پورنوگرافی اینترنتی پشتیبانی میکنند تا نگذارند چشم نوجوانان تصادفی به چنین مطالبی بیفتد.
قابل درک است که والدین نگران باشند که مبادا فرزندانشان به تماشای تولیدات صنعت پورن بنشینند. والدین و کودکان نمیتوانند با هم به راحتی در مورد مسایل جنسی صحبت کنند و نگرانی از اثرات مخرب پورنوگرافیهای اینترنتی بر نوجوانان نیز به این دشواری دامن میزند. اما در مورد خطرات پورنوگرافی اغراق کردهاند و با سانسور آن با اتکا به فناوری، نمیتوان به مشکلات اساسی نوجوانان یا والدین آنها رسیدگی کرد.
طبق گزارشهای رسانهها در مورد این بررسی، نوجوانان بدون آن که والدینشان خبر داشته باشند، به تماشای تولیدات پورنوگرافی مینشینند. طبق تحقیقی که خودم انجام دادهام، نوجوانان خودشان به تماشای تولیدات صنعت پورن میروند و راههایی برای دور زدن راهبردهای جلوگیری والدین هم پیدا میکنند. مشکل آنها مجازات شدن توسط والدین است، نه مشاهده فیلمهای پورنوگرافی.
نظریه چرایی زیانبار بودن پورنوگرافی، بر این نگاه استوار است که وجوه مزاحم آن رفته رفته به رفتار و رویکرد مصرفکنندگان راه مییابد. طبق این نظریه، اگر پورنوگرافی خشن باشد، نگاه ابزاری به زنان داشته باشد، یا در باره تجاوز جنسی افسانهسرایی کند، تماشاکننده هم میپذیرد. یعنی نوجوانی که مصرفکننده تولیدات پورنوگرافی است، نیز (عادت میکند که) بیشتر با دید ابزاری یا «همچون شی» به زنان بنگرد، یا اگر مصرفکننده تولیدات خشونتبار پورنوگرافی باشد، دچار این باور میشود که خشونت، بخشی از معیارهای رابطه جنسی است.
اما این نگاهی بسته و سادهانگارانه به تماشا کردن تولیدات پورنوگرافی است. یعنی این نظریه، در باره مصرف تولیدات پورنوگرافی به «تقلید میمونوار»، محوریت میدهد، با این باور که مصرفکننده مطالب پورنوگرافی، حالتی منفعل و پذیرنده صرف دارد و مو به مو آنها را اجرا میکند. در واقع، دلبستگیهای جنسی جوانان را به گردن تولیدات پورنوگرافی انداختن، خیلی آسانتر از شناختن علایق جنسی آنها است.
نکته کلیدی دیگر این است که شواهد چندانی در مورد اثر مخرب پورنوگرافی وجود ندارد. مصرف تولیدات هرزهنگاری موجود در فضای مجازی، به رفتار جنسی خطرناک در میان جوانان نمیانجامد. بررسی سامانمند اثر پورنوگرافی اینترنتی بر افراد بالغ، نشان میدهد که شواهدی جامع و دارای تکرارپذیری بالا برای اثبات همبستگی مصرف تولیدات هرزهنگاری و مجموعه پیامدهای اجتماعی و بهداشتی، وجود ندارد.
اکنون کمابیش با سیلی از تحقیقات مواجه هستیم که روایت زیانبار بودن پورنوگرافی را نفی میکنند. مصرفکنندگان دوآتشه تولیدات پورنوگرافی که در نمایشگاههای پورنوگرافی هم حضور مییابند، بیش از مردم عادی دارای دیدگاههای برابریخواهانه جنسیتی هستند، اعتیاد به تولیدات پورنوگرافی وجود ندارد، پورنوگرافی برخط خشونتبارتر نیست، و مردم در کل تولیدات خشونتبار پورنوگرافی را ترجیح نمیدهند. جوانان برای کسب لذت به تماشای تولیدات پورنوگرافی مینشینند و به نظرشان زیانبار هم نیست.
اکنون مزایای بالقوه تماشای تولیدات پورنوگرافی نیز در کانون پژوهش قرار گرفته است. طبق اخبار منتشره، همان طور که بررسی بیبیافسی نشان داده است، جوانان برای آموزش امور جنسی به تماشای تولیدات پورنوگرافی مینشینند. در مطالب تحقیقاتی چندین مزیت آموزشی آنها را برای جوانان نیز نام بردهاند: کمک به شناخت هویت جنسی خود، خیالپردازی جنسی بیخطر، و آموختن بهداشت جنسی.
حالت دردسازتر، آن است که جوان به تماشای پورنوگرافیهایی بنشیند که برایش ناخوشایند است، یا بدون اجازه وی، تصاویر جنسی برایش بفرستند. اما نکته مهم این است که در مورد آسیبهای درازمدت تماشای ناخواسته تولیدات هرزهنگاری یا تماشای تولیدات ناخوشایند پورنوگرافی، نیز شواهدی وجود ندارد. شواهدی در دست نیست که اگر جوان از تماشای تولیدات پورنوگرافی خوشش نیاید، به تماشای آن ادامه دهد.
برای مقابله با همرسانی بیاجازه تصاویر جنسی، باید به سیاستگزاریهای جدی اقدام کرد، اما با توجه به آن که (چنین همرسانیهایی) اکثراً در تلفنهای همراه هوشمند و با استفاده از برنامکهای پیامرسانی صورت میگیرد، سامانه تعیین محدوده سنّی، پاسخ مناسبی به این مشکل نیست، بلکه به رهیافتی پیشرفته نیاز داریم تا خطرات و مسئولیتهای ارسال پیامهای جنسی را به جوانان آموزش دهیم. همسان دانستنِ ارسال پیامهای جنسی نامناسب با دسترسپذیری پورنوگرافی در اینترنت، نادرست است.
نه آن که بخواهیم با اهمیت بحث در مورد پورنوگرافی مخالفت کنیم، اما علت آن که اکنون تولیدات هرزهنگاری به منبع اصلی آموزش جنسی به جوانان بدل شدهاند، مخالفت با آموزش جنسی در مدارس و چگونگی در میان گذاشتن مسایل جنسی با جوانان به طور کلی است. طبق گزارش بیبیافسی، از نظر عملی و شناختی، شکاف عظیمی بین فرزندان و والدین وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
مصرف تولیدات پورنوگرافی، همچنان میتواند مشکلساز باشد و برای رسیدگی به همرسانی بیاجازه مطالب صراحتاً جنسی، باید اقدامات آموزشی و حقوقی انجام داد. اما برای مقابله با این مشکلات، باید ارتباط و تفاهم بین جوانان و بزرگسالان را افزایش داد و آموزش جنسی را در مدارس بهبود داد، زیرا جوانان در حال حاضر از آن محروم هستند. سامانه تعیین محدوده سنّی که ناکارایی آن ثابت شده است، نمیتواند مانع شود که جوانان تولیدات هرزهنگاری را تماشا کنند و رضایت جنسی و ایمنی اینترنتی را به آنها آموزش نمیدهد. راهکار رفع «مشکل» هرزهنگاری، فناوری نیست، بلکه آموزش است. زیرا واقعیت این است که در صحبت کردن صریح و روراست راجع به جنسیت و امور جنسی، به ویژه با جوانان، مشکلات جدی داریم.