با این مطلب در مجله دنیای شرط بندی قصد داریم شما را با اصطلاحات پیشرفتهتر شرط بندی آشنا کنیم.
واژه ها و مفهوم
Action: شرط بندی روی یک بازی.
ATS یا against the [point] spread: وقتی روی ats -3 تیمی شرط بندی میکنید، آن تیم باید بازی خود را ببرد یا با اختلافی کمتر از سه ببازد تا برنده شرط خود شوید. به نوعی شباهتهایی به هندیکپ دارد. به طور کل پوینتس اسپرد به معنی اختلاف امتیازیای است که سایت شرط بندی حدس میزند.
Backdoor cover: وقتی تیمی در آخرین لحظات، امتیازاتی که انتظار نمیرفته را میگیرد و فاصله را جبران میکند.
Bad beat: باختن شرطی که باید برنده میشدید. به خصوص وقتی که در آخرین لحظات، حالت بک دور کاور اتفاق میافتد. در پوکر نیز کاربرد دارد. وقتی که بازیکن به طرزی که انتظار نداشت، در آخرین کارت بازنده میشود.
Beard: معنی واژه آن ریش است اما به کسی گفته میشود که به جای کسی دیگر شرط بندی میکند. به او، runner نیز میگویند.
Book: خلاصه شدهی sportsbook یا bookmaker به معنی شخص، ارگان یا سایتی است که از مشتریان شرط را قبول میکند.
Bookie: به کسی که شرط های غیرقانونی را از مشتریان میگیرد.
Chalk: شانس اصلی برد. انگار زیر اسم برنده خط کشیده باشید.
Circle game: وقتی بازیای به خاطر مصدومیتها یا وضعیت بد آب و هوایی، غیرقابل پیشبینیتر باشد و ضرایب برد به هم نزدیک شوند.
Closing line: آخرین ضریب (با توجه به خبرهای واصله، معمولا ضرایب پیش از شروع بازی تغییر میکنند) پیش از شروع بازی.
Dime: به هر هزار دلار اطلاق میشود. «3 دایم» یعنی فردی سه هزار دلار شرط بندی کرده.
Dog: خلاصه آندرداگ. تیم/ورزشکاری که شانس کمتری برای برد به نظر بوکمیکر دارد.
Dollar: اگر در جمعهای غیرقانونی شرط بندی اعلام شود کسی سه دلار شرط بسته، منظور سیصد دلار است.
Edge: برتری. اگر بازیکن احساس کند اطلاعات بیشتری نسبت به بوکمیکر دارد و ضرایب درست (با توجه به شرایط در نظر گرفته نشدهاند) نسبت به بوکمیکر برتری دارد.
Even money: شرط های 50-50. وقتی بابت هر دلار، یک دلار برنده میشوید.
Favorite: برخلاف آندرداگ. تیم/شخصی که شانس اصلی در نظر گرفته میشود.
Fixed: وقتی در نتیجه مسابقه دست برده باشند و کسی که شرط بندی میکند این را بداند. شرط بندی فیکسدمچ، به معنی دیدارهایی است که در آن تبانی رخ داده است.
Futures bet: وقتی شخص روی آینده شرط بندی میکند. مثلا در ابتدای فصل روی قهرمان آن فصل شرط بندی میکنند.
Handicapper: شخصی که در تلاش برای پیش بینی برنده یک مسابقه است.
Handle: کل پولی شرط بندی شده روی یک مسابقه.
Hedging: شرط بندی روی طرف دیگر به نسبت شرط اولیه. وقتی از شرط اولیه خود مطمئن نیستید و میخواهید احتمال شکست را کاهش دهید.
High roller: قماربازی که با ارقام درشت بازی میکند.
In-game wagering: همان شرط بندی در جریان مسابقه است.
Juice: کمیسیونی که بوکی یا بوکمیکر میگیرند. معمولا ده درصد. به آن vig هم میگویند.
Mush: قمار باز بدشانس.
Nickel: معادل 500 دلار.
Off the board: وقتی برای مسابقهای دیگر شرط پذیرفته نمیشود. فرض بگیرد که تیمی در آخرین دقایق بازی با نتیجه 4-0 برنده است. در این شرایط از آنجا که برد قطعی است، ممکن است کسی بیاید و یک میلیون دلار روی برد آن شرط بندی کند تا مثلا هزار دلار برنده شود. برای عدم بروز چنین مسئلهای، گاهی شرط برای رویدادی خاص پذیرفته نمیشود.
Over/under: بالا و پایین. وقتی روی تعداد امتیازات یا گلها شرط بندی میکنید.
Parlay: شرط بندی میکس.
Pick ’em: دیداری که فیووریت یا آندرداگ ندارد.
Point spread: تفاوت امتیاز احتمالی فیووریت با آندرداگ.
prop یا Proposition: شرط بندی رو چیزهایی جز تعداد امتیاز/گل و برنده. برای مثال شرط بندی روی تعداد کرنر یا اینکه چه تیمی گل اول را میزند.
Square: یک قمارباز معمولی که چندان اهل استدلال نیست.
Steam: وقتی لاین شرط بندی به ناگاه تغییر بزرگی میکند. بر فرض بالا یا پایین آن، جابجا میشود. لاین شرط بندی به شرط های واصله حساس است. وقتی مثلا یک سندیکای شرط بندی وارد شود و مبلغ بزرگی روی یک خروجی شرط بندی کند، لاین تغییر میکند.
Teaser: وقتی میکسی میبندید که در تمام آنها تیم فیووریت را انتخاب کردهاید.
Total: کل امتیازات یا گلهای بازی.
Tout (service): شخص یا گروهی که شرط های بسته خود را میفروشند. فرض بگیرد در میانههای فصل جاری لیگ برتر در حالی که ضریب قهرمانی لیورپول مثلا 1.5 است، کسی شرط ابتدای فصل خود که 2.5 بود را بفروشد.
Wager:یک شرط.
Wiseguy یا sharp: کسی که به طور حرفهای شرط بندی میکند.